اهمیت و ضروت وجود استراتژی بازاریابی دیجیتال در کسب و کارها از قدیم وجود داشته است .اما امروزه با تحول کسب و کارها و سرعت رشد آنها، ضرورت وجود استراتژی چندین برابر شده است.به زبان ساده استراتژی یعنی تصمیمگیری در مورد اینکه مقصد کجاست و چگونه می توان به این مقصد رسید.
شما با مطالعه این بخش با استراتژی بازاریابی دیجیتال آشنا میشوید به اهمیت آن پی خواهید برد و با متدهای مختلف پیاده سازی و تبیین استراتژی در برندینگ دیجیتال آشنا خواهید شد.
یک مثال ساده:
فرض کنید که قصد سفر به اروپا را دارید، شما ابتدا مشخص می کنید که از چه مسیرهایی، با چه وسایل نقلیه ای سفر کنید، این نقشه سفر همان استراتژی شماست.
استراتژی برنامه ای واحد، همهجانبه و تلفیقی است که با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف سازمان به همراه فرصتها و تهدیدهای محیط تدوین می شود و با اجراء صحیح آن ، سازمان به اهداف مورد نظر خود می رسد.
استراتژی یعنی تصمیم گیری در مورد اینکه مقصد کجاست و چگونه می توان به این مقصد رسید. از طریق استراتژی، اهداف و چگونگی تحقق آنها مشخص می شود.
به طورکلی استراتژی به منظور رسیدن به اهداف ذیل در سازمان ها تدوین می شود:
بیانیه ای مبنی بر اینکه یک برند چگونه به اهداف خود خواهد رسید.
این استراتژی، تصمیمات و مسیر راه را با استفاده از چهار آمبخته اصلب در بازاریابی، مشخص می کند. که برخی از آنها شامل: بخش بندی بازار، شناسایی و شناخت بازار هدف، جایگاه سازی در بازار و هزینه های لازم جهت انجام این امور می باشد.
انجام یک سری فعالیت ها و اقدامات یکپارچه با استفاده از بازاریابی آنلاین که در طی طول عمر مشتری و با هدف دستیابی به اهداف شرکت تبیین میشود. همین استراتژی باعث ایجاد “کمپین های بازاریابی دیجیتال” می شود.
یک معیار قابل اندازه گیری است که نشان می دهد یک کسب و کار تا چه حد موثری در رسیدن به استراتژی های تعیین شده خود موفق عمل کرده است.
به طور کلی، تک تک فعالیت های برندینگ و بازاریابی دیجیتال بایستی براساس شاخص های مناسب بررسی و سنجیده شوند.
به زبان ساده، از طریق KPI شما می توانید عملکرد خود را اندازه گیری کنید. توجه داشته باشید که اگر شما معیاری برای اندازه گیری فعالیتهای خود نداشته باشید چگونه مطمئن خواهید بود که در مسیر درست قدم برمی دارید.
به منظور تعریف KPI های مناسب با کسب و کار خود، سوالات ذیل را از خود بپرسید:
قدم اول: شناخت دقیق مشتریان و مخاطبان بازار/بازارهای هدف.
برای شناخت دقیق مشتریان و مخاطبین بازار هدف ، سوالات ذیل را از خود بپرسید:
قدم دوم: اهداف بازاریابی خود را مشخص کنید و بررسی کنید که برای هریک، چه ابزار و حتی کانال های دیجیتالی لازم است.
قدم سوم: ارزیابی دقیق دارایی ها و کانال های دیجیتال بازاریابی که در حال حاضر در دست دارید.
به عنوان مثال، کسب و کار شما دارای صفحه اینستاگرام است که طرفداران فراوانی دارد و یا شما ویدیوهایی را از چگونگی روند کاری خود در اختیار دارید و یا حتی می توانید تهیه کنید که ممکن است برای مخاطبین شما جذاب باشند.
قدم چهارم: تولید و بازنگری مداوم محتوای مناسب برای هر یک از کانال های موجود.
هر آنچه که شما از محصول و کسب و کار خود در فضای مجازی انتشار می دهید همگی بایستی در راستای اهداف بازاریابی شما و هم صدا و هم آوا با یکدیگر باشند.منظور از هم صدایی این است که اطلاعات و محتوای ارائه شده و جاری در تمامی کانال های ارتباطی با مشتریان شما باید هماهنگ باشند.
به زبان ساده تر، اگر مخاطب وارد فضای اینستاگرام شما شد، همان حسی را از شخصیت برند شما بگیرد که اگر به سراغ وب سایت یا دیگر فضاهای دیجیتال شما رفت.
قدم پنجم: تهیه برنامه مدون به منظور تولید محتوا
براساس آنچه از بررسی کانال های دیجیتال و نیز محتوای موجود در این فضاها به دست آوردید و توجه به کم و کاستی های کسب و کار خود در فضای دیجیتال، حال شما بایستی یک برنامه مدون تولید محتوا داشته باشید. موارد زیر باید در این برنامه موجود باشند:
نکته اول: توجه داشته باشید که دیگر امروز، درج هر محتوایی در فضای مجازی مناسب نیست بلکه بایستی محتوای مناسب و همسو با استراتژی ها و اهداف شرکت را منتشر نمایید.
نکته دوم: در کسب و کارهای رقابتی امروز، حتی کانال های ارتباطی سنتی نیز بایستی همسو و هم صدا با کانال های دیجیتال شما باشند و مسلماً در بلند مدت اگر غیر از این باشد به شخصیت برند لطمه های جبران ناپذیری خواهد زد و کسب و کار را به نابودی خواهد کشید.
تامل چند ثانیه ای: به سراغ فضاهای دیجیتال موجود کسب و کار خود بروید و از نگاه یک مخاطب تازه وارد به آنها نگاهی بیندازید
آیا تمامی این فضاها محتویاتی را در راستای اهداف از پیش تعیین شده کسب و کار شما به مخاطب انتقال می دهند؟
آیا تمامی این فضاها یک حس یکسان را از برند به شما القا می کنند؟
دو مدل مطرح در تدوین استراتژی بازاریابی دیجیتال:
امروزه، روش های مختلفی جهت تدوین استراتژی توسط شرکت ها مورد استفاده قرار می گیرد که در ادامه به دو روش مطرح اشاره خواهیم کرد.
این مدل در سال 1990 توسط PR Smith مطرح شد.
مدل ساستک به عنوان یکی از پرطرفدار ترین متدهای تبیین استراتژی دیجیتال مورد استفاده قرار می گیرد. به راحتی به خاطر سپرده می شود و تقریبا در اکثر کسب و کارها قابل پیاده سازی است.به زبان ساده می توان گفت که این مدل نسخه ارتقا یافته آنالیز SWOT می باشد.
تشخیص جایگاه کنونی در بازار با استفاده از ماتریس SWOT
ماتریس SWOT شامل بخش های ذیل است:
نقاط قوت کسب و کار (Strengths)
نقاط ضعف کسب و کار(Weaknesses)
فرصت های پیش رو در بازار (Opportunities)
تهدیدهای پیش رو در بازار (Threats)
اهداف کسب و کار با استفاده از روش(SMART) ، بایستی مشخصات ذیل را داشته باشد:
همچنین در این بخش، مشخص می کنیم که در چرخه خرید مشتری کجا می خواهیم باشیم و یا به زبان دیگر چه هدفی در رابطه با مخاطب خود داریم :
در این بخش شما باید برای موارد زیر ئاسخ مناسب داشته باشید.
برای فهم بهتر لازم است به تفات این دو اشاره کنیم.
تفاوت بین استراتژی و تاکتیک:
استراتژی به معنی: چه چیز؟ چرا ؟ و کجا؟
تاکتیک به معنی : چگونگی رسیدن به استراتژی.
هر دو در کنار هم و با هم لازم هستند. و نیز اینکه ابتدا بایستی استراتژی کسب و کار خود را مشخص کنید و سپس به دنبال تاکتیک بروید.
برای اینکه بتوانید تاکتیک مناسب را انتخاب کنید، لازم است به آمیخته بازاریابی توجه کنید ، که البته در اینجا به 8P اشاره می کنیم که به بیانی توسعه یافته همان 4P است:
که البته چند P دیگر نیز می توانند به آن اضافه شوند شامل:
بستهبندی (Packaging)
امنیت (Privacy)
علایق شخصی (Personal Interest)
پرداخت (Payment)
شبکههای اختصاصی (Personal Networks)
در این مرحله : وظایف هر بخش و شخص در سازمان ،چگونگی روند کار ، مهارت ها و منابع داخلی سازمان و تعیین شرکتهای دیجیتالی همکار مشخص می شوند.
با استفاده از شاخص عملکرد کلیدی (KPI)،روش های آنالیز وب، بررسی تجربیات و نظرات مشتری و… در این بخش بایستی به طور مداوم و دوره ای روند کار کنترل شود.
مدل بعدی که در تبیین استراتژی برندینگ دیجیتال بسیار جذاب است و پرکاردبرد است را بررسی میکنیم.
تصویر
مدل ریس نیز به عنوان یکی دیگر از مدل های پرطرفدار همواره مورد استفاده قرار می گیرد که در سال 1963 توسط John Marstonمعرفی گردید.
اساس مدل ریس بر چرخه عمر مشتری در فضای مجازی است،ریس شامل موارد ذیل است:
در این بخش شما با استفاده از روش های دیجیتال، بازدیدکنندگان را به سمت وب سایت و دیگر فضاهای مجازی خود کشانده، باعث ایجاد ترافیک دراین فضاها شده و آنان را از وجود برند خود آگاه می کنید. هدف این بخش، آگاهی از برند است.
(در بخش تبلیغات، شما با روش های مختلف ایجاد و افزایش ترافیک در دنیای دیجیتال آشنا خواهید شد.)
که در اصل مخفف کلمه Interact یا همان تعامل با مخاطب است.
در این بخش، شما با استفاده از محتویات جذاب و نیز تاکتیک های دیجیتال ، یک “بازدیدکننده” را به “بازدیدکننده راغب” تبدیل کرده او را به مرحله بعدی در پروسه خرید راهنمایی می کنید. شما در این مرحله عکس العمل هایی مانند: عضویت در خبرنامه، به اشتراک گذاری ،لایک، کامنت مطالب، عضویت و دنبال کردن در دیگر شبکه های اجتماعی و یا تگ دوستان را از مخاطبین راغب خود خواهید دید.
(در بخش طراحی و تولید بیشتر به این قسمت خواهیم پرداخت.)
در این مرحله مخاطب راغب را توانسته اید به مشتری خود تبدیل کنید و در نهایت او از طریق کانال های آنلاین و یا حتی فضای فروشگاهی و سنتی از شما خرید می کند.
در مرحله نهایی که طولانی ترین بخش در این روند است و به طور مداوم بازنگری می شود، بخشی است که شما بایستی بتوانید این مشتریان را به مشتریان وفادار و کسانی تبدیل کنید که باز هم به سراغ شما آمده و مجددا عمل خرید را انجام دهند.
تصویر
پس از اینکه موفق به تدوین استراتژی دیجیتال در کسب و کار خود شدید ، شما شاهد موارد ذیل خواهید بود:
پرسش و پاسخ تکمیلی
مقالاتی که در مورد رشد کسب و کار قرار میدید بسیار برام جذاب هستن سپاسگزارم