در دنیای امروز که هوش مصنوعی با سرعتی باورنکردنی استراتژیهای برندینگ و بازاریابی تولید میکند، این سؤال مطرح میشود: آیا این استراتژیها واقعاً مؤثر هستند؟
به عنوان مدیر دپارتمان استراتژی آژانس برندینگ همواره به دنبال آموختن و یادگیری هستم و البته یکی از روشهای این کار را رصد صنعت خدمات مشاورهی برند و بازاریابی می دانم.بواسطه لطف دوستان بعضا پروپزالها و برنامه های استراتژیک برند و بازاریابی بدستم میرسد و با دقت در آن به یک سری کلمات مشابه و در عین حال تخصصی بر میخوریم که رد پای هوش مصنوعی به وضوح در آن هویدا می شود؛
اشتباه نکنید!
من کاملا با استفاده از هوش مصنوعی موافق هستم، اما …! مهم است که هوش مصنوعی در خدمت استراتژیست باشد؛ نه، استراتژیست در خدمت هوش مصنوعی، این موضوع را حتی خود Chat-GPT هم اذعان دارد و به وضوح می گوید.
برای اثبات ادعایم به مکالمات زیر با دقت توجه کنید:
مکالمه من با Chat-GPT :
سوال:
یک سوال اساسی دارم که پاسخ علمی و تخصصی و عمیق تو را می طلبد : آیا هوش مصنوعی توانایی ارایه و طراحی استراتژی بازاریابی و برندینگ برای یک کسب و کار را دارد و دلایل خودت را بگو.
پاسخ Chat-GPT :
هوش مصنوعی (بهویژه مدلهای زبان بزرگ مانند من) میتواند در طراحی استراتژی بازاریابی و برندینگ کمک کند، اما نمیتواند بدون مداخله انسان بهطور مستقل، کامل و نهایی یک استراتژی جامع را طراحی کند.
هوش مصنوعی یک شتابدهنده و دستیار قدرتمند در فرآیند طراحی استراتژی بازاریابی و برندینگ است. اما جایگزین مشاور استراتژیک، مدیر برند یا خلاقیت انسانی نمیشود.
هر برندی که فقط به «تحلیل عددی» تکیه کند و از «تفکر استراتژیک انسانی» غافل شود، برند نیست، بلکه فقط یک موجود مکانیکی در بازار است.
استراتژی برندینگ و بازاریابی، صرفاً مجموعهای از تاکتیکها نیست؛ بلکه یک چارچوب عمیقاً انسانی است که شامل:
این فرآیند ذاتاً تفسیری، شهودی و خلاقانه است، نه صرفاً تحلیلی.
پایان مکالمه
حتی Chat-GPT هم میگوید استراتژیهای بازاریابی و برندینگ که توسط هوش مصنوعی ارایه می شود ساختگی هستند.
در ادامه، دلایل اصلی ناکارآمدی استراتژیهای تولید شده توسط هوش مصنوعی آمده است:
اکثر خروجیهای بازاریابی تولیدشده توسط هوش مصنوعی مثل یک غذای بیادویهاند: از نظر فنی قابل استفادهاند، اما هیچ روح، طراوت یا هویتی ندارند.
چرا؟
چون ما به هوش مصنوعی دستورالعملهای کلیشهای میدهیم و انتظار معجزه داریم!
مثلاً فقط میگوییم:
«برای یک برند فعال در حوزه ساختمانهای لوکس، از ترکیب کلمات X، Y و Z یک شعار بساز!»
یا حتی بدتر، از آن میخواهیم با اطلاعاتی سطحی مثل «نوع کسبوکار» و «مخاطب هدف» یک برنامه برندینگ یا استراتژی بازاریابی کامل طراحی کند.
نتیجه؟
ترکیبی است از بهترین شیوههای عمومی، که بارها و بارها تکرار شدهاند؛ بدون درک زمینه، بدون درک تمایز، و بدون خلاقیتی واقعی.
هوش مصنوعی گاهی با اطمینان بالا، محتوایی تولید میکند که ممکن است مبتنی بر اطلاعات ناقص، دادههای منسوخ یا الگوهای گمراهکننده باشد.
جالب است بدانید که این خروجی ها کاملا متقاعدکننده به نظر میرسند اما نکته انحرافی اینجاست که تشخیص ایدههای بد و خطا برای افراد غیرمتخصص دشوارتر است، لذا شما در صنعت خدمات مشاوره برند با کارفرمایانی مواجهید که آگاهی از جنس کار شما ندارند وهمزمان از رقبای شما نیز درخواست خدمات دارند.
یک استراتژیست واقعی، فضای رقابتی، روانشناسی مشتری، و موانع عملیاتی را درک میکند. اما هوش مصنوعی هرگز تجربه شرکت در جلسه ای با یک کارفرمای محافظه کار یا شکاک را نداشته است، هرگز تبلیغی را در یک بازار شلوغ و پر رقابت امتحان نکرده است.
همه ما در مقدماتی ترین و پایه ای ترین سطح یادگیری مدیریت برند یاد می گیریم که بخشی از آن علم و بخشی هنر است. در جریان مسیر فعالیت آژانس برندینگ آفرید، همواره در مقاطع حساس جهشهای شهودیای انجام دادیم که بازی را تغییر داد.
(وقتی از خودمان می پرسیم چرا این تصمیم پر ریسک اما موفقیت آمیز را گرفتیم،فقط یک پاسخ داریم :حس درونی-شهود) . استراتژیهای ماندگار و تحولآفرین معمولاً حاصل شهود انسانیاند. مثل شعار «Just Do It» نایک. اما هوش مصنوعی فقط میتواند دادههای موجود را تحلیل کند و هیچ گاه جهشی خلاقانه نداشته است.
وقتی شما در مورد چیزی ابهام دارید در مورد آن سوال میپرسید به همین دلیل است که وقتی سوالی از هوش مصنوعی میپرسید اطلاعات مبهم شما یک خروجی مبهم تر اما کلی میدهد که در نگاه اول درست بنظر میرسد. مثلاً «برای من استراتژی محتوا در خصوص برند تولید کننده مبلمان لاکچری بنویس». بدون ارائه اطلاعات خاص مثل پرسونای مشتری، تمایز رقابتی، یا صدای برند، خروجی چیزی بیروح و بیهدف خواهد بود.
اما نکته جالب اینجاست، حتی اگر همه اینها را به آن القا کنید، باز هم نمیتواند کاملاً بفهمد چه چیزی باعث میشود یک خانم جوان 25 ساله که تازه وارد زندگی زناشویی شده و در محله بالا شهر تهران زندگی میکند چرا باید به محصول شما اهمیت بدهد، فقط صفات را به هم مرتبط میکند. انسانها نقاطی را به هم متصل میکنند که هنوز قابل مشاهده نیستند.
جمعبندی
هوش مصنوعی شاید یک برنامه جامع برندینگ بدهد، اما مثل قالی ماشینی؛ بیروح، بدون اصالت و تکراری ست، در حالی که استراتژی انسانی مثل قالی دستبافتی ست که هر گره نشانه ی یک تجربه ، یک تصمیم واقعی، یک شهود خاص است.
پرسش و پاسخ تکمیلی